۱۳۸۹ دی ۶, دوشنبه

Employees

Due to the current financial situation caused by the slowdown in the economy, Management has decided to implement a scheme to put workers of 40 years of age and above on early retirement.. This scheme will be known as RAPE (Retire Aged People Early).
Persons selected to be RAPEd can apply to management to be considered for the SHAFT scheme (Special Help After Forced Termination). Persons who have been RAPED and SHAFTED will be reviewed under the SCREW program (Scheme Covering Retired-Early Workers). A person may be RAPED once, SHAFTED twice and SCREWED as many times as Management deems appropriate. Persons who have been RAPED could get AIDS (Additional Income for Dependants & Spouse) or HERPES (Half Earnings for Retired Personnel Early Severance).
Obviously persons who have AIDS or HERPES will not be SHAFTED or SCREWED any further by Management.
Persons who are not RAPED and are staying on will receive as much SHIT (Special High Intensity Training) as possible. Management has always prided itself on the amount of SHIT it gives employees. Should you feel that you do not receive enough SHIT, please bring this to the attention of your Supervisor, who has been trained to give you all the SHIT you can handle.
Sincerely,
The Management

۱۳۸۹ شهریور ۲۹, دوشنبه

حالا نمه نمه بیا تو بغلم....




حالا نمه نمه بیا تو بغلم...

۱۳۸۹ تیر ۲۰, یکشنبه

بنویسید "خود نویس"، بخوانید "خودی نویس"! (در پاسخ به مقاله انتقادی از بالاترین در خودنویس)


بسیار جالب است که سایت خود نویس باب بحثی باز کرده و میز گردی تشکیل داده با موضوع برخورد حذفی در بالاترین!
جالب تر اینکه از آقای مهدی یحیی نژاد هم در این میزگرد دعوت شده تا انتقاد از بالاترین مستقیما به خود ایشان ابلاغ بشود!
البته شاید آقامهدی نداند که سایت خود نویس یکی از شدید ترین برخوردهای حذفی را در قبال نظرات غیر همسو با نظرات گردانندگان آن سایت را دارد.
من بعد از مدتی فعالیت این سایت (خود نویس) کاملا متقاعد شدم که خود نویس تنها مطالبی را منتشر میکند که ازیک فیلتر عقیدتی با یک طرز فکر خاص عبور کرده باشد، و اگر غیر از آن باشد محکوم به سانسور است، حالا فرق نمیکند که مطلب در بخش مقالات باشد و یا در بخش نظرات.
این موضوع تا آن حد پیش رفت که من در آخرین مطلبم در آن سایت در قالب طنز پیشنهاد کردم که نام سایت را از "خود نویس" به "خودی نویس"  تفییر دهند که البته طبیعتا آن مطلب هم منتشر نشد!
اگرچه همانطور که خود آقای یحیی نژاد خود معترف هستند سایت بالاترین در بسیاری از موارد مخصوصا نحوه رای گیری مورد انتقاد است ولی این واقعیت را نمیشود کتمان کرد که بالا رفتن و یا حذف شدن یک مطلب به اشتباه یا بدرست در اثر رای و نطر تعداد انبوه کاربران است نه مشابه آنچه که در سایت های نظیر خودنویس اتفاق می افتد که یک یا چند نفر مثل شورای نگهبان بالای کرسی قضاوت نشسته اند خود را فرهیخته و دیگران را عوام فرض کرده ونظارت استصوابی میکنند!
به عنوان شاهد بر این ادعا نگاهی به نظرات منتشر شده در پای مطلب مزبور درخودنویس بیندازید، همه نظرات تقریبا همسو هستند در حالیکه  همین مطلب که شما در حال مطالعه آن هستید را به عنوان نظرات پای آن مقاله گذاشتم ولی تا زمان انتشار این پست در بالاترین این نظر در خودنویس منتشر نشده و تردید دارم که اجازه انتشار یابد!

۱۳۸۹ تیر ۱۶, چهارشنبه

ارسال دعوتنامه بالاترین

به دو نفر که بتوانند سابقه فعالیت وبلاگی خود را ( با هر گرایشی) اثبات کند دو دعوت نامه که در اختیار من گذاشته شده اعطا خواهد شد.
لطفا در قسمت نظرات (  این وبلاگ) ایمیل و آدرس وبلاگتان را بگذارید، متقاضی باید حائز شرایط ذیل باشد.
1- وبلاگ باید حداقل در سه ماه اخیر فعال بوده باشد.
2- متقاضی نباید عضو فعلی بالاترین باشد.

به دلیل حفظ امنیت متقاضیان بخش نظرات برای عموم قابل بازدید نخواهد بود!

۱۳۸۹ خرداد ۱۹, چهارشنبه

مناقصه:





در یک کشور فرضی  و در یکی از ادارات دولتی تصمیمی مبنی بر احداث سایبان در پارکینگ خودرو گرفته شده و آگهی مناقصه منتشر گردید . نمایندگان سه شرکت داوطلب اجرای پروژه شده و به ترتیب پیشنهادات زیر را برای انجام کار ارائه دادند

نماینده شرکت کره ای با دوربین مخصوص و لپ تاپ به محوطه پارکینگ اومد و پس از انجام ارزیابیها و محاسبات بسیار دقیق مبلغ پیشنهادی خود را به میزان ده میلیون واحد پول آن کشور فرضی ارائه داد . او در پیش فاکتور خود ،  ریز هزینه های عملیات را بدین منوال درج کرد بود :  پنج  میلیون برای مصالح ، چهار میلیون برای دستمزد کارگران و یک میلیون برای سود شرکت 
نوبت به نماینده شرکت چینی رسید . او با یک عدد متر ساده ،  طول و عرض و ارتفاع آن محل رو اندازه گرفته و سپس با ماشین حساب چند تا دگمه رو فشار داد و مبلغ هفت میلیون را پیشنهاد کرد . ریز فاکتور او بدین شرح بود : سه میلیون مصالح ، سه میلیون دستمزد کارگران و یک میلیون برای سود شرکت 
نماینده شرکت داخلی پا پیش گذاشت و بدون مقدمه  و انجام هیچگونه محاسبه و اندازه گیری ، مبلغ هنگفت بیست و هفت میلیون رو پیشنهاد کرد

مسئول تدارکات آن اداره  با تعجب پرسید :  " مرد حسابی مگه عقل از سرت پریده ؟  این چه مبلغیه  تو پیشنهاد کردی ، ندیدی اینها چه گفتند ؟ "
نماینده شرکت داخلی قیافه حق به جانبی گرفته گفت : " نه ، کاملا هم بر امور واقفم  . اما لطفا به ریز هزینه های بنده توجه بفرمائید ، اگه مقبول واقع نشد ، پیشنهاد بنده رو حذف کنین "
و چنین ادامه داد : " ببین عزیزم از این مبلغ "
میزان ده میلیون میرسه به شما بابت سود حاصل از صرفه جوئی ارزی که مجبور بودید یک کار با کیفیت  رو توسط شرکت خارجی کره ای به اجرا دربیارید
مبلغ ده میلیون میرسه به بنده بابت حمایت از صنایع و شرکتهای داخلی و دلگرمی بنده برای فعالیتهای آتی
حالا هر دو میشنیم  یه گوشه ای راحت ، من از شما تعریف میکنم و شما از بنده ، هفت میلیون هم میدیم این چینی رو اجیر میکنیم که کار ما رو بکنه بنام ما
اين كشور فرضي برايتان آشنا نيست . . .

۱۳۸۹ خرداد ۱۵, شنبه

چرا حمله آمریکا به ایران که روزی سه بار هم تهدید می کند ، بی فایده است:



آمریکاییها هیچ وقت موفق به شناسایی نقاط استراتژیک ما نمیشوند!!! چرا که نقاط استراتژیک ما معمولا یک جای دیگر است.

مثلا نیروهای نظامی ما مشغول کارهای فرهنگی هستند!

نیروهای فرهنگی ما مشغول عملیات سیاسی هستند!

نیروهای اطلاعاتی کار خبری می کنند!

دیپلماتهای ما کار هنری میکنند!

هنرمندان ما مبارزه سیاسی می کنند!

دانشگاهیان ما خبرنگاری می کنند!

ناشرین ما خرید و فروش کشتی می کنند!

نیروهای مطبوعاتی ما کارهای اطلاعاتی می کنند!

تاجرها مشغول امور خیریه هستند!

... و همین طور بگیر برو تا پایین!!!!!

آمریکا به این امید به ایران حمله می کند که در صورت حمله به ایران کارها متوقف شود و مردم در فشار قرار گیرند در حالیکه در ایران سالهاست کارها متوقف است و هیچ کس احساس ناراحتی نمی کند!

در ایران برای اداره حکومت چهار گروه مطرح هستند :

یک گروه محافظه کاران هستند که با آمریکا دشمن هستند،

یک گروه اصلاح طلبان هستند که با آمریکا مخالفند،

یک گروه نیروهای برانداز هستند که به این دلیل با حکومت دشمن هستند که فکر می کنند حکومت ایران آمریکایی است

و یک گروه ایرانیان طرفدار آمریکا هستند که اکثرا در آمریکا زندگی می کنند و حتی برای حکومت کردن نیز حاضر نیستند به ایران بیایند

بنابراین حکومت ما جایگزین ندارد!

حمله آمریکا به سازمانهای اداری و وزارتخانه های ایران به ما زیان چندانی نمی زند چون در این سازمانهای اداری اتفاق خاصی نمی افتد.

حمله آمریکا به تاسیسات صنعتی ایران در بسیاری از موارد به نفع ماست چون دولت مانده است چطور آنها را تعطیل کند!
 

۱۳۸۹ خرداد ۴, سه‌شنبه

پیام فرشید منافی بعد از الحاق به رادیو فردا (به نقل از فیس بوک)

سلام به همه هواداران
ممنونم از همگى به خاطر ابراز احساساتتون
من خيلى كوتاه و كلى ميگم... هم به اونايى كه از رفتن من ناراحت شدن و هم اونايى كه بى تفاوت بودن و خيلى هم براشون مهم نبود...
من يك گوينده هستم و بايد پشت ميكروفونى باشم كه شنيده بشم... و فقط يك ميكروفون مهم نيست... مهمتر از اون مخاطبه... كه من مدتى بود در ايران نداشتم...
وقتى مسوولين يك راديو از من فرشيد منافى ميخوان كه بيام و در راديو برنامه داشته باشم ولى مهمترين جذابيت كارم كه ارتباط مستقيم با مردم و حرفاى بدون پرده اى كه ميزدم رو ميخوان ازم بگيرن و به جاش ميخوان از من سوء استفاده كنن تا حرفاى خودشون رو به خورد مردم بدن... اونم مردمى كه به خاطر اعتماد به من قراره شنونده اون برنامه باشن ، از من چه انتظار ديگه اى دارين؟
اين كار رو انجام بدم و مثل خيلياى ديگه به شما دروغ بگم؟!!... يا كنار بكشم و با اين وضعيت كنار نيام ؟!!!...
و به نظر شما اين كنار كشيدن و سكوت تا كى ميشه براى كسى كه نميتونه به مردمش دروغ بگه ادامه پيدا كنه؟
آيا 2 سال و نيم دوری براى كسى كه به كارش عشق ميورزه و عاشق اينه كه با مردمش حرف بزنه و با خوب و بديهاى روزگار با مخاطبش بخنده و گريه كنه كافى نيست؟
من هم مثل خيلي از شما نه سياسى هستم و نه وابسته به گروه و يا حزب خاصى... فقط از بديهاى روزگار دلم به درد مياد و آزرده ميشم...
خصوصا جايى كه حس ميكنم به خاطر كارى كه براش ساخته شدم و حرفه منه الان وقتشه كه با مخاطبم حرف بزنم و حقايقى رو بگم...
وشاید گاهى هم فقط آرومش كنم...
من بيش از هر كس ديگه اى دلتنگ ميشم...
دلتنگ هر چيزى و هر كسى كه فكرشو بكنين...
اما آيا راه ديگه اى هم غير از خروج برام باقى ميمونه؟
خروج از جايى كه بهش عشق ميورزم ولى توش دارم خفه ميشم؟؟
حالا بيرون از كشورم هستم... بيرون از جايى كه بهش تعلق دارم...
ولى صداى من هميشه با شماست تا زمانى كه نفسى باقيست...
پشت هر ميكروفونى كه بتونم با مردم ايران سخن بگم حضور خواهم داشت...
ديگه قضاوت باقى با شما
دوستون دارم.... ميبوسمتون... قررررررررررررربون همتون

۱۳۸۹ اردیبهشت ۳۱, جمعه

فیروزآبادی: ادامه جنگ برای تنبیه صدام بود!

فیروزآبادی: ادامه جنگ برای تنبیه صدام بود!!
ااگرچه باید این حرف را معلول تشکیل گازهای سمی در جهاز هاضمه سردار بدلیل افراط در خوردن ، تلقی کرد، ولی باید یکی پیدا میشد به ایشان حالی میکرد با قربانی کردن بیشتر از  یک میلیون نفر  و هزار ملیارد دلار خسارت (هر دلار آنزمان بیشتر از 10 دلار امروز ارزش داشت) چه کسی مجازات شد؟ و عاقبت چه کسی واقعا صدام را مجازات کرد

۱۳۸۹ اردیبهشت ۲۹, چهارشنبه

ایران بهشت قاتلین و جنایت کارها!

علی وکیلی راد هنگام ورود به ایران گفت : جهنم را گذراندم و بهشت را پیدا کردم.

۱۳۸۹ اردیبهشت ۲۲, چهارشنبه

۱۳۸۹ اردیبهشت ۲۱, سه‌شنبه

آیا اینگونه بود ایران؟(به نقل از دوستی که نمیشناسمش)

دهقان فداکار پير شد ,چوپان دروغ گو عزيز شد ,کوکب حوصله مهمان را ندارد, کبرا دماغش را عمل کرد, روباه و کلاغ دستشان در يک کاسه شد, حسني گوسفند هارا ول کرد، در شرکتي آبدارچي شد, آرش کمانگير معتاد شدشيرين، خسرو و فرهاد را پيچاند با اسفنديار زدن به کيف قاپي واقعاچه برسر ما آمد؟آیا اینگونه بود ایران؟

۱۳۸۹ اردیبهشت ۱۶, پنجشنبه

مدرکی غیر قابل انکار از پیشرفت علم و تکنولوژی در دوران ریاست جمهوری احمدی نژاد

مدرکی غیر قابل انکار پیشرفت علم و تکنولوژی در دوران ریاست جمهوری احمدی نژاد

۱۳۸۹ اردیبهشت ۱۵, چهارشنبه

در حاشیه آغاز مجدد طرح برخورد با اراذل و اوباش!

 آغاز مجدد طرح برخورد با اراذل و اوباش یا جمع آوری مزدور برای مقابله کثیف با مردم معترض در خیابان در ماه آینده.
آنها تدارک این را میبینند که این اراذل و اوباش را با وحشیانه ترین روشهای قرون وسطایی از لحاظ جسمی و روانی آماده کنند تا به جان مردم در خیا بان بیندازند.

۱۳۸۹ فروردین ۲۸, شنبه

همه ما باید محاکمه بشویم!

بعضی از دوستان  معتقدند چون موسوی ، خاتمی ، کروبی ویا کلا اصلاح طلبها در حکومت دست داشته اند، پس باید پاسخگوی همه جنایات این رژیم باشند، حتی الان که جدی ترین چالش حاکمیت استبداد هستند، و حتی با اینکه هیجکدام از واعظان  این تئوری نه خودشان حاضرند که به داخل مملکت بیایند و نقش ایشان را به عهده بگیرند و نه حتی قادرند کسی را معرفی کنند که آنها را جایگزین کند، ولی باز هم باید ایشان را تخطئه کرد و اگر شد همین حالا باید آنها را محاکمه کرد. 
با این استدلال همه آنها که در ایران زندگی میکنند بخشی از حکومت هستند و باید پاسخگو باشند.
از نخست وزیر ها و رییس جمهورها و وزیرها و معاونانشان و کارکنان وزارتخانه ها وشرکت های تابعه، پیمان کاران و کارمندان و کارگران و آبدارچی ها و دربانان و نظافتچی ها و رفتگرها و کاسبان که به همه این افراد سرویس می دادند، و همه و همه کسانی که در انتخابات ها شرکت کردند و برای حکومت کار کردند و از حکومت حقوق گرفتند در ایران ماندند و موجبات بقای حکومت جنایت کار را فراهم کردند همه مسئولند و در جنایت ایشان شریکند و باید محاکمه بشوند!
خوب در مورد آنانکه دستور مستقیم این جنایات را دادند و یا در این جنایات بطور مستقیم دخیل بودند و اینکه چگونه باید آنها را از ادامه جنایاتشان بازداشت و از اریکه قدرت به زیر کشید...فعلا اهمیت ندارد بعدا به آن می پردازیم....

۱۳۸۹ فروردین ۲۵, چهارشنبه

من حاضرم به دو متقاضی واجد شرایط دعوت نامه بالاترین ارسال کنم!

به دو نفر که بتوانند سابقه فعالیت وبلاگی خود را ( با هر گرایشی) اثبات کند دو دعوت نامه که در اختیار من گذاشته شده اعطا خواهد شد.
لطفا در قسمت نظرات (  این وبلاگ) ایمیل و آدرس وبلاگتان را بگذارید، متقاضی باید حائز شرایط ذیل باشد.
1- وبلاگ باید حداقل در سه ماه اخیر فعال بوده باشد.
2- متقاضی نباید عضو فعلی بالاترین باشد.

متقاضیان با اثبات فعالیت بیشتر ژورنالیستی  دارای ارجحیت بیشتر خواهند بود.

۱۳۸۹ فروردین ۱۹, پنجشنبه

ملودی (آهنگ) زنگ موبایل آخوندهای طرفدار رژیم و ولایت فقیه!

ملودی (آهنگ) زنگ موبایل آخوندهای طرفدار رژیم و ولایت فقیه:
دیدین ریدیم تو دین؟-ریدیم تو دین دیدین؟

۱۳۸۹ فروردین ۱۲, پنجشنبه

بافت مطالب صفحه لینک های داغ بالاترین تغییر کرده! (قابل توجه مسئولین محترم سایت)

الان مدتی است که متوجه شدم بافت مطالب در صفحه اینکهای داغ تفییر کرده، این صفحه که بطور طبیعی 90 درصد بازدیدکنندگان را به خود اختصاص می دهد پر شده از لطیفه و جوک و سرگرمی که صد البته به جای خود خیلی هم خوب است.
ولی مخاطبان اصلی فقط به خاطر جوک و سرگرمی به بالاترین نمی آیند، و جه بسا که مطالب مفید وخواندنی در فسمت اجتماعی و سیاست بدلیل به حدنصاب نرسیدن آرا مستهلک می شوند.
به همین دلیل با تاکید پیشنهاد میکنم که در حد نصاب مطالب سیاسی و اجتماعی تجدید نظر شود

چرا مزدوران را در جامعه بایکوت نمیکنیم؟ اگر خود ما مزدوران را تحریم میکردیم آیا آمریکا و کشورهای دیگر ایران را تحریم میکردند؟


متاسفانه یکی از بستگان دور ما مزدور است، یعنی آدم فروش است، نمیدانم واقعا چه کاره است ولی سنگ ولایت را به سینه میزند و مال بسیار گرد آورده است.
برای اینکه برای خودش "وجهه مثبت" دست و پا کند در بین فامیل نزدیکش بسیار گشاده دست است، و مال احتمالا به یغما بردده را بی مهابا به این و آن می بخشد، گاهی هم از نفوذش به عنوان کار چاق کنی اطرافیانش استفاده میکند وخلاصه با این ترفندها در میان فامیل جایگاهی برای خود دست وپا کرده است و احترامی (هرچند ظاهری) خریده است.
قسمت دردناک این است که قریب به اتفاق این دسته فامیل که من میشناسمشان و تحت تاثیر حیله های این مزدور قرار گرفته اند خودشان از مخالفان سرسخت رژیم هستند! ولی با توجیهات پوچ سعی در جدا کردن حساب این مزدور از بقیه این خود فروختگان میکنند و رابطه اشان را با او با دلایل واهی توجیه میکنند.
من بعد از اتفاقات 9 ماه قبل با همه فامیل که با این شخص رابطه دارند قطع رابطه کردم و خیلی شفاف به ایشان گفته ام که با کسانی که با مزدوران بر سر یک سفره می نشینند، دمخور نمی شوم.
این کار من باعث شد که چند تایی از فامیل از این شخص فاصله بگیرند، دراین ایام عید هم که برای عید دیدنی به خانه یکی از بستگان رفته بودم این شخص بطور سرزده وارد شد، من و خانواده ام بلافاصله و بدون خداحافظی از آنجا خارج شدیم و بعد به میزبانمان زنگ زدم و گفتم اگر میدانسفم با یک مزدور رفت و آمد داری پایم را در خانه ات نمی گذاشتم.
آلان فکر میکردم اگر بقیه ما هم مثل من رفتار میکردند. آیا کسی خاضر میشد برای پول و ثروت مزدوری رژیم را بکند؟
اگر خود ما مزدوران را تحریم میکردیم آیا آمریکا و کشورهای دیگر ایران را تحریم میکردند؟

۱۳۸۸ اسفند ۱۳, پنجشنبه

چی میخواستیم چی شد!



آَنچه میخواستیم بشود:






آنچه شد!!!



۱۳۸۸ اسفند ۸, شنبه

تبعیض جنسیتی از دیدگاه جامعه و یا از دیدگاه این شخص خاص!



زن:
دیدگاه جامعه واقعا عجیب است!
چرا اگر مردی با چند زن باشد آنرا از "مردانگی" او و نقطه "قوت" او میدانند ولی اگر زنی با چند مرد رابطه داشته باشد او را هرزه و هرجایی میدانند! آیا این تبعیض جنسیتی نیست؟
مرد:
خوب، بگذار جور دیگه ایی به این موضوع نگاه کنیم، اگر کلیدی بتواند قفل های متعددی را باز کند، همه آن را "شاه کلید" می خوانند و همه خواهان آن هستند! ولی اگر شما قفلی داشته باشید که کلید های متعدد بتوانند آنرا باز کنند،... خوب اگر از من بپرسی آن قفل "خراب" است!

اصل این چت را در سایت lame book گرفته شده، نظر مرد برایم جالب بود هر چند که با این تشبیه مخصوصا قسمت اولش که مرد های هوس ران را به شاه کلید تشبیه کرده مشکل دارم ولی استدلالش در قالب "حرف اضافه" میگنجد!